چقدر قلبت زیباست

چقدر قلبت زیباست

| به قلم :‌‌‌ reyhane ™

 روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو
،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی
همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل
ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست
ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت
میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی
همتایت
هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی
،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی
همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم
همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم
حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند
چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را
گفتی دستهایم گرم است، گفتم عزیزم این چشمهای تو است که مرا به آتش کشیده است
همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است،هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است،
چقدر قلبت زیباست...
چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو
تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر

میخوانمت تا دلم آرام بماند



نظرات شما عزیزان:

عشق بینشون(عشق یطرفه)
ساعت10:35---16 خرداد 1393
سلام وبلاگت خیلی زیباست

مطالب خیلی جالبی داری.

موفق باشی.به منم سر بزن
پاسخ:سلام مرسی ک اومدی سر زدم بهت دوست عزیز :)


ترلان
ساعت2:57---27 ارديبهشت 1393
مهم نیست چند بهار زندگی کنی
مهم اینه بهاری زندگی کنی...


ترلان
ساعت1:54---27 ارديبهشت 1393
یک روز یه ترکه





اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان.. ؛





خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛





یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد،







جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد،







فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو،







برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم











یه روز یه لره…





اسمش کریم خان زند بود، موسس سلسله زندیه؛





ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود







و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد







یه روز یه قزوینی یه…





به نام علامه دهخدا ؛





از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود







و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد











یه روز ما همه با هم بودیم…،







ترک و رشتی و لر و اصفهانی





تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند







و قفل دوستی ما رو شکستند… ؛









حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، به همدیگه می خندیم!!!







و اینجوری شادیم...





با همدیگه بخندیم نه به همدیگه







آنقدر این مطلب را بفرستیم و بخوانیم







تا عادت خندیدن به هموطن در ما بمیرد







و با هم یکی باشیم مثل همیشه،







مثل زمانهای سختی و مثل زمانهای جشن و افتخار
پاسخ: چ جالب هههههه


عشق2طرفه
ساعت23:27---12 ارديبهشت 1393

خیلی قشنگ بود ابجی ریحانه



عکستم حرف نداشت

ریحانه پاسخ:ممنون محمدجان تو هم گلی مرسی جواب اون کامنتت :)



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: